
دانش مدیریت در دهههای اخیر شاهد ظهور و سقوط ایدههایی نه چندان بدیع و یا کاربردی بوده که به واسطه حمایت جریانهای اصلی انتشار دانش مدیریت و ترویج آنها توسط شرکتهای مشاوره، مدیران سازمانها را درگیر خود کردند، حجم زیادی از منابع سازمانها را بلعیدند و بدون اینکه تاثیر پایداری بر عملکرد سازمانها بگذارند از مد افتادند و فراموش شدند. این گروه از ایدهها و تئوریها را اصطلاحا هوسهای زودگذر مدیریتی یا management fads مینامند.
نمونههای زیادی از این ایدهها طی دهههای اخیر ایجاد و سپس محو شدهاند. مواردی چون:
Management by objectives
Matrix management
Theory Z
One-minute management
Management by wandering around
Total quality management
Business process re engineering
Empowerment
360degree feedback
Re-engineering
ISO
Six Sigma
Knowledge management
اگر تاریخچه نشریات مدیریتی در ایران را هم مرور کنید تقریبا ظهور سریع و سپس فراموشی سریعتر موضوعات مشابه موارد ذکر شده را در دوره های مختلف خواهید دید.
این ایدهها معمولا چیزی بیش از اسمی جدید برای مفاهیم قدیمی نیستند. مثلا استراتژی اقیانوس آبی که در واقع تشریح استراتژیهای تمایز و تمرکز از مجموعه استراتژیهای رقابتی است که سالها قبل از آن توسط مایکل پورتر ارائه شده بود و تنها نام و استعارهای جدید برای تشریح آن عرضه شده بود.
معمولا برای اجرای این ایدهها به مشاورانی خارج از سازمان نیاز است و در واقع این ایدهها تبدیل به محور کسبوکار عدهای می شوند و این مشاورین یا شرکتهای مشاوره در قبال دستمزدی اقدام به اجرای فرآیندهای ارزیابی و ارائه گواهینامهها میکنند. این مشاورین مدعی ایجاد پیشرفتهای قابل اندازهگیری در عملکرد سازمان هستند. این اندازهگیری توسط شاخصهایی انجام میشود که توسط همین مشاورین تعریف میشود.
معمولا عنوانهای سازمانی برای انعکاس این تئوریها تغییر پیدا میکنند و افراد و دپارتمانهایی در سازمان از این تئوریها و ایدهها حمایت می کنند که به واسطه اجرای آنها قدرت و نفوذ بیشتری در سازمان پیدا خواهند کرد.
این ایدهها معمولا با تبلیغات فراوان عرضه شده و در یک بازه زمانی 3 تا 5 ساله فراموش میشوند.
نکتهای که وجود دارد نحوه پذیرش این ایدهها در سازمانهاست. روش اصولی تصمیم گیری این است که اول مسئلهای شناسایی و ابعاد آن مسئله احصا شده و سپس برای حل آن اقدام به جستجوی راهحل میشود. اما در انتخاب این مدهای مدیریتی معمولا به این شکل عمل نمیشود. در اینچنین مواردی معمولا فرد یا افرادی با ایده جدید مدیریتی آشنا شده و شیفته آن میشوند و یا آن را ابزاری برای افزایش نفوذ و قدرت خود می یابند بنابراین شروع به جستجو برای یافتن مشکلی میکنند که بتوانند آن ایده را به عنوان راهحل آن مشکل عرضه کنند. این مدل از تصمیمگیری در تئوریهای مدیریت مدل سطل آشغال خوانده میشود. گاهی این راهحل و مسئله به خوبی با هم تطابق پیدا کرده و واقعا مشکلی از سازمان حل میشود ولی در اکثر مواقع این تطابق رخ نداده و صرفا باعث اتلاف منابع سازمان و بعضا ایجاد مشکلات جدید در سازمان میشود.
به روز بودن و مطالعه دانش جدید مدیریت برای موفقیت مدیران حیاتی است ولی این افراد باید دقت کنند که در دام هوسهای مدیریتی یا ایدههایی که مد روز شدهاند و تناسبی با مسائل فعلی سازمانشان ندارند، گرفتار نشوند
*نویسنده: دکتر محمدرضا حسومیان
Email: m.hasoumian@bazarica.com